دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

دینا مهربون بابا

به مناسبت روز دختر

گل باغ ام  نازنینم یادگار بهترینم از تو شد زیبا بهارم ای دو چشمانت امیدم ریشه ام خواهم برویی ای تو برگ زندگانی ای تو سهمم از جوانی روز خوبت خوب تر باد ای تو هدیه از خدایی. از طرف بابایی: دختر مگو!ضیائ دو چشمان من تویی! زیباترین گل گلستان من تویی! من آن کویر تشنه وچشم انتظار آب بابا ! بدان ! ترنم باران من تویی دینا جون سوره قدر رو حفظ کرده و به انتخاب خودش این کیک رو جایزه گرفته البته شب میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و مصادف با روز دختر هم بود.   ...
21 شهريور 1392

عروسی در عروسی

چند ماه قبل از عید برای مراسم عقد آقا رضا پسر خاله دینا جون رفته بودیم حرم و چهارشنبه ای که گذشت  جشن عروسیشون دعوت بودیم به سلامتی آقا رضا و سعیده خانم هم رفتند سر خونه و زندگیشون انشاالله خوشبخت باشند.درست همین چهارشنبه که جشن عروسی پسر خاله دینا بود جشن عروسی دختر خاله نیلوفر جان دوست عزیز دینا دختر همسایه پایین هم بود نیلوفر جان و مامانش  زحمت پیدا کردن یک لباس مجلسی خوشگل رو کشیده بودن و دینا هم پسندیده بود ما هم رفتیم و مثل لباس نیلوفر جان براش گرفتیم  دینا هم میگفت من و نیلوفر دیگه خواهر شدیم چون لباسامون مثل همه. پنجشنبه هم پاتختی بود و هم یک عروسیه دیگه دعوت بودیم . جشن دامادی نوه پسری دایی مامانی که توی باغ تال...
2 شهريور 1392

مهمان امام رضا علیه السلام

ماه رمضان امسال هم گذشت توی این ماه بین همه افطاری هایی که دعوت بودیم یک افطاری که دعوت شدیم و خیلی غیر منتظرانه و شیرین و دلچسب بود افطاری در حرم امام رضا علیه السلام بود . هفتم ماه رمضان با دینا جون رفتیم خونه آقاجان مادرجان  .صبح که می خواستم دینا رو بیدار کنم خیلی سختش بود  بهش گفتم توی ماه رمضان  کار خوب ثوابش بیشتره و فرشته مهربون کارهای خوبت رو میبینه و آقاجان و مادرجان از دیدنت خیلی خوشحال میشن  اخه از اول ماه رمضان نتونسته بودیم بریم خونشون  دختر گلم هم قبول کرد . عصر که برمی گشتیم سوار اتوبوس که شدیم دینا سرش رو گذاشت روی پام و خوابش برد ایستگاه حرم که اتوبوس نگه داشت دو تا آقا اومدن بالا و به همه مسا...
2 شهريور 1392
1